از چند وقت پيش به خودم وعده داده بودم که به محض اينکه ترجمه هري پاتر ويدا اسلاميه در بياد و کتاب رو بخرم، اون روز رو مرخصي بگيرم و راحت و آسوده براي خودم کتاب بخونم. حتي فکرش هم پر از شادي ميکردم. پريشب جلد اول کتاب هري پاترتوسط خواهرک به دستم رسيد که اون شب به دليل خستگي مفرط (نميدونم چرا؟!) نتونستم بخونمش. ديروز خواهرک يک عملي داشت و من به همين خاطر مرخصي گرفته بودم که در خدمت خانواده باشم
خلاصه ديگه لازم به گفتن نيست که من با يک تير دو نشون زدم: با يک مرخصي دو کار کردم، هم کنار خواهرک بودم و هم هري پاتر جون رو خوندم.البته بگذريم از نگاههاي چپ چپ و راست راستي که آدمهاي اونجا تحويلم ميدادن. لابد پيش خودشون فکر ميکردن دختره رو ببين. مثلا خواهرش تو اتاق عمله، يه دقيقه اون کتاب رو زمين نميگذاره و احتمالا وقتي هم که عنوان کتاب رو ميديدند تعجبشون صد برابر ميشد. هري پاترررررررررر
خلاصه ديگه لازم به گفتن نيست که من با يک تير دو نشون زدم: با يک مرخصي دو کار کردم، هم کنار خواهرک بودم و هم هري پاتر جون رو خوندم.البته بگذريم از نگاههاي چپ چپ و راست راستي که آدمهاي اونجا تحويلم ميدادن. لابد پيش خودشون فکر ميکردن دختره رو ببين. مثلا خواهرش تو اتاق عمله، يه دقيقه اون کتاب رو زمين نميگذاره و احتمالا وقتي هم که عنوان کتاب رو ميديدند تعجبشون صد برابر ميشد. هري پاترررررررررر
يه خانومي اونجا ازم پرسيد: شمام بزرگترين يا خواهرتون؟
گفتم: من
(اِ اِ اِ اِ اِ ! اصلا بهتون نمياد (يه نگاهي هم به کتاب کرد
(اِ اِ اِ اِ اِ ! اصلا بهتون نمياد (يه نگاهي هم به کتاب کرد
بيصبرانه منتظر جلد دوم هستم. آخه خانم ويدا اسلاميه ، نميگين ما چي کار کنيم تو اين مدت !؟
کتابفروشي که خواهرک جلد اول کتاب رو ازش خريده بود خبر داده که جلد دوم 2 ماه ديگه منتشر ميشه
با اينحال واقعا دستشون درد نکنه. الحق که خوب ترجمه ميکنن اين خانم. اصلا دوست نداشتم کتاب آخر رو با ترجمه يک نفر ديگه بخونم. در نتيجه همچنان به انتظار خود در زمينه هري پاتر ادامه ميدهيم
با اينحال واقعا دستشون درد نکنه. الحق که خوب ترجمه ميکنن اين خانم. اصلا دوست نداشتم کتاب آخر رو با ترجمه يک نفر ديگه بخونم. در نتيجه همچنان به انتظار خود در زمينه هري پاتر ادامه ميدهيم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر