۰۷ مرداد ۱۳۸۷

بعضی وقتا دیدین آدم در حال مواخذه شدن راجع به چیزیه که میدونه تقصیرش نیست ولی نمی تونه ثابت کنه. هی به هر دری میزنه ، درِ بسته است . دیگه میبینه که کم کم مجبوره قبول کنه مسئولیته رو. ولی یهو تو آخرین لحظه یه راه در رو پیدا میشه که حتی به فکرش هم نیافتاده بود... آخ که چقدر من این راههای دررو رو دوست دارم- به قول آیدا شدیدلی
;) شوالیه جان قضیه اون نامه هه رو که یادته!؟
.به سرم زده برم کردستان گردی. تعداد متنابهی عکس دیدم، همشون هم مبهوت کننده و بی نظیر
!سوال اساسی اینه که وسط این همه بدو بدو کی بریم

برنامه این چند روزه ما هم اینه که هی میریم عروسی های مختلف و بقیه مراسم مربوطه. چه خبر شده!؟
:) همیشه به خوشی

۱۶ تیر ۱۳۸۷

... یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه
<پنج شنبه>