من و شوالیه
دست نوشته های من و شوالیه
۱۹ شهریور ۱۳۸۷
راستش رو بخوای وقتی دیدم اونجوری لابه لای بالش و لحاف غرق شدی و لیمویی رختخواب تسخیرت کرده ( جوری که آدم رو یاد این فیلم مهربونا میندازه) دلم نیومد بیدارت کنم. گذاشتم این فانتزی ادامه پیدا کنه. حالا هر چقدر هم که دیر شده باشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر