بعضی وقتا دیدین آدم در حال مواخذه شدن راجع به چیزیه که میدونه تقصیرش نیست ولی نمی تونه ثابت کنه. هی به هر دری میزنه ، درِ بسته است . دیگه میبینه که کم کم مجبوره قبول کنه مسئولیته رو. ولی یهو تو آخرین لحظه یه راه در رو پیدا میشه که حتی به فکرش هم نیافتاده بود... آخ که چقدر من این راههای دررو رو دوست دارم- به قول آیدا شدیدلی
;) شوالیه جان قضیه اون نامه هه رو که یادته!؟