چه دانستم که این رویا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا با خویش برباید
چو کشتی ام در اندازد میان قلزم پر خون
نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا با خویش برباید
چو کشتی ام در اندازد میان قلزم پر خون
نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر